Saturday, December 02, 2006

عشق شرعي !!

امروز در وبگردي ها گذارم به سايت يكي از مراجع تقليد افتاده بود.داشتم به عناوين سوالات پرسيده شده توسط افراد نگاه مي كردم.عناوين عجيب و غريبي بين عنوان هاي معمول و رايج به چشم مي خورد.مثلا احكام بن كتاب ، رايانه ، رانندگي و ..... و كلا عناويني كه بايد كلي فكر مي كردي تا بتوني حدس بزني چه سوال شرعي ممكنه در اين زمينه ها براي افراد پيش اومده باشه.
اما يه عنوان از همه سوال برانگيزتر و وجودش در اونجا عجيب تر از بقيه بود.عنوان : عشق.من واقعا نمي تونستم بفهمم كه موضوعي كه عمدتا از حيطه ي عقل و استدلال هاي عقلاني خارج چطور ممكن براي بعضي از افراد وارد حيطه ي شرع و فقه بشه. جوري كه سوال شرعي در موردش داشته باشند؟! در حالت معمول عشق يه اتفاق احساسي است كه بدون هيچ گذشته اي صورت مي گيره و تا حدي ميشه شروعش رو ناخود آگاه تصور كرد.تمام مدتي كه صفحه داشت لود ميشد من داشتم به اين موضوعات فكر مي كردم و مشتاقانه منتظر ديدن سوالات شرعي ملت در مورد عشق بودم.
يكي از سوالات اين بود : آيا عاشق دختري شدن حرام است ؟ (!!!!) جواب مرجع تقليد محترم خيلي جدي و معقول بود گفته بود : امر غيراختياري حكم ندارد و بقيه ي جواب...... ولي من دلم مي خواست به اين آدم مي گفتم : حالا كه عاشق شدي .ديگه سوالت واسه چيه ؟ اگه خيلي نگراني،عشقت رو شرعي و رسمي كن و اگه اين كارو نمي توني بكني و در عين حال خدا و قوانينش هم برات خيلي مهمه بي خيال طرف بشو.

چيز مهم تري كه مي خوام بگم همينه كه توي سوالات مختلف به وضوح به چشم مي خورد. اينكه اكثر مردم خودشون حكم اون كارو مي دونند ولي فكر مي كنند كه شايد وقتي سوال كنند قوانين خدا عوض بشه (!) و اونا هم به خدا و هم به خرماشون برسند !!! يعني افراد به شدت تلاش داشتند كه سوالشون رو جوري مطرح كنند كه مرجع تقليد رو وادار به جوابي كنند كه دلشون مي خواد بشنوند !! حتي يه جا خيلي جالب بود .يه نفر اول در مورد اينكه اگر مرد در نماز انگشتر طلاي سفيد به دست كند چه حكمي دارد سوال كرده بود.و بعد كه جواب دلخواهش را نشنيده بود دوباره پرسيده بود كه مي شود در اين يك مورد به يك مرجع تقليد ديگر اقتدا كرد ؟؟؟؟؟؟
من نمي دونم بعضي ها كه از درون هيچ احساس تعلقي به خدا ندارند چه اصراري دارند كه مطابق دستورات اون عمل كنند؟؟؟!!!! من مطمئنم كه اگر كسي از درون و با تمام وجودش خدا رو دوست داشته باشه و بهش اطمينان داشته باشه و بدونه كه اون هيچ وقت اشتباه نمي كنه ديگه براي هر كاري اينقدر چون و چرا نمي كنه.بلكه هر لحظه به سمت شبيه شدن به دلخواه او مي شتابه
.

16 Comments:

At 11:04 AM, Anonymous Anonymous said...

salam
hagha ke az dele man gofti
manam kheyli be in siteha khordam

 
At 11:04 AM, Anonymous Anonymous said...

dar zemn avalaaaaaaaaaaaaam
taze:
dovomaaaaaaaaaaaaaam

 
At 1:44 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام
بر کوزه گری پریر کردم گذری..............از خاک همی نمود هر دم هنری

من دیدم اگر ندید هر بی بصری .........خاک پدران در کف هر کوزه گری

پریر : پری روز

به یاد مرگ با شیم

یا علی

 
At 1:59 PM, Anonymous Anonymous said...

جالب بود.چندوقت پیش توی یک جلسه ای بودم و یک آقای روحانی که گویا خیلی هم معروف بود حرف میزد.ازتمام دوساعتی که حرف زد یکیش خیلی برام جالب بود.اون هم اینکه دین یعنی تسلیم محض.نه اینکه جایی به دل خود رفتار کنیم و جایی به حکم خدا.دین یعنی عدم اختیار .و دیگر این تو نیستی که برای خودت تصمیم میگیری.از اونجا که اومدم بیرون احساس کردم کافرم!!
راستی مرسی که سرزمینت روبه من هم گفتی.
این طوری که توصیف کردی باید جای بینظیری باشه.در ضمن آپم.خوشحال میشم بهم سربزنی.

 
At 8:43 AM, Anonymous Anonymous said...

صبا جان
من منظورم اون شخص خاص كه اون سوال رو پرسيده بود نبود.من نزديك 40-50 تا از سوالات افراد رو در زمينه هاي مختلف خوندم و اون استنباط پاراگراف يكي مونده به آخر رو كردم.
و اونقدر بيكار نيستم كه تو اين وبلاگ به نقل حرفهاي يه فرد بپردازم .من سعي كردم "يك ديد و نگاه غالب" رو با ذكر كامل يه مثال توضيح بدم .چون با مثال اشتباهات بينشي ما راحت تر بازگو ميشه.اين نبايد باعث بشه كه فكر كني من در مورد يه شخص و نيت درونيش قضاوت كردم.كليتي مد نظر بود!

 
At 12:06 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام
تا حالا با ادمایی که ادعا می کنن برخورد کردی
یکیش خودمم
من اینو قبول دارم که منم بعضی موقع جو می گیره
اما بی خیال خیلی از مسایل نمی شم
منتهی یه چیزی بگم
سنجیدن شرایط خیلی مهمه
و وقتی که موضوع به این مهمی مطرح میشه
من انتظارم از نوشته خیلی بالا میره

 
At 12:08 PM, Anonymous Anonymous said...

بسيار مطلب جالبي را عنوان كردين ... من در اين مورد يه دنيا حرف دارم ولي خب ترجيح مي دم فعلا عنوان نكنم تا ببينم بقيه چه چيزايي مي گن!

 
At 10:09 AM, Anonymous Anonymous said...

باشه مطلبت رو بخونم ببینم موضوع چیه

 
At 11:44 PM, Anonymous Anonymous said...

می بینم که از دیروز تا الان هیچکی نیومده نظر بده
خوب باز هم نظرات کارشناسانه ی خودم رو اعلام می کنم :


اول اینکه تولدت مبارک



هوراااااااااااااااااااا

 
At 12:11 AM, Anonymous Anonymous said...

من حس می کنم کسایی که اون سوالها رو کردند می خواستند احساس آرامش پیدا بکنند
درسته که عشق می یاد و ناخودآگاه هم میاد ولی بهتره به این نکته توجه کنیم که بعد از اون خیلی چیزهای دیگه هم میاد
مقل فکر کردن بیش از حد به اون که ممکنه خدایی نکرده کم کم به نفطه ای برسه که نباید برسه .
و شاید ترس از فکر های خرابه که ما رو به این سمت می کشونه که بپرسیم کپگناه داره یا نه
در واقع اون فکرهاست
این نظر شخصیه منه

مقلا در مورد دخترها که نمی تونند برن خواستگاری اگه عاشق بشن و عشق رو بزرگ کنند دو روز دیگه که با یکی دیگه ازدواج کردند احساسشون اینکه دارن به همسرشون دروغ می گن
این یک واقعیته
البته از دید من
برای همینه که می پرسن گناه داره یا نه

یک جور دنبال آرامش رفتنه

 
At 5:28 AM, Anonymous Anonymous said...

salam
chetoriiiiiii?
kheili jalebe
kheili

 
At 9:20 AM, Anonymous Anonymous said...

خب منم اومدم نظرمو بگم.
همينطور كه گفتين و نوشتين من از اينجور افراد كم نديدم. مشكل از اونجاست كه در بچگي اينقدر اين اشخاص از عاشق شدن منع و ترسانده شدن كه واقعا وقتي هم كه عاشق ميشن همش احساس گناه مي كنن در حالي كه ممكنه خيلي گناههاي ديگه از قبيل دروغ و تهمت و ... انجام بدن و اصلا به گناهش فكر نكنن.

 
At 9:22 AM, Anonymous Anonymous said...

در مورد بعدي هم من عقيده دارم نپرسيدن بهتره!!! چون اينجوري شخص مي تونه اونكاري كه مطمئن نيست خوبه يا بد را انجام بده و بعدا هم بالاخره چون نادانسته و از روي جهل اون كارو كرده شايد بخشيده بشه. در واقع اگر كسي سوالي مي پرسه بايد خودشو كاملا آماده كرده باشه كه جواب منفي بشنوه و اگر يكوقت با وجود دونستن حرمان يك كار، اون كارو كرد ديگه بهانه اي هم ندارند.

 
At 6:08 PM, Anonymous Anonymous said...

من با كامنت دوم شما زياد موافق نيستم.يعني منطقا به نظرم درست در نمياد.اينكه اگر از روي جهل كاري رو انجام بديم امكان بخشيده شدنش رو بالا مي بره.اين حرف شما مستقيما تبليغ جهل مي كنه.و جهل اختياري يعني زماني كه ما مي تونيم دانش رو در يك زمينه يي بدست بياريم ولي اين كارو نكنيم خودش اشتباهي نا بخشودني ست.نه تنها در نزد خدا بلكه در وجود خودمون اشتباهي نا بخشودني است.چون اين جوري بصورت اختياري خودمون رو از كمال خودمون دور مي كنيم.اساسا كمال و پيش رفتن در مراتب انساني با جهل سازگاري نداره.و لازم به ذكر كه انسان ، تنها بخاطر بالا بردن مراتب وجودش هست كه اين روز ها رو طي مي كنه و دليل ديگري براي حضور انسان روي اين خاك وجود نداره.
در كل من حس مي كنم با اين كار بي تعارف سر خدا رو كلاه ميذاريم!!

 
At 8:50 PM, Blogger n said...

می‌بینم که این جا کای فعال شده! من چند وقت بود نیومده بودم چون هی میومدم می دیدم آپ نشدی. حالا در مورد بعضی مطالب این جا حرف دارم. یکی این که این که چادر بقیه الههی چندبرابر پوشش داره یعنی چی؟! و دیگه در مورد مطلب عشق شرعی، در مورد این که آدم اگه خدا رو با تمام وجود بپذیره دیگه چون و چرا نمی کنه باید پرسید فکر می کنی چند درصد ادما خدا رو اون جوری پذیرفتن؟ و اصلا فکر می کنی پذیرش اون جوری خدا چه قدر کار آسونی باشه؟ خلاصه که در مورد این پاراگراف آخرت خیلی حرف هست. زمانی اما من هم اگر می خواستم این مطلب رو بنویسم دقیقا همین جوری می نوشتم. ولی حالا خیلی چیزا جوابش اون قدرها هم سر راست نیست برام. دیگه در مورد پست «تحول» ، فهمیدم ککه دیگه کارت تمومه! از دست رفتی:-))) اون پست «بوی مهر و بشارت آموختن » هم جالب بود، چه حس جالبی داره وقتی قادری و انجام نمی دی! چه احساس قدرتی بهت دست میده، درک می کنم. شجره‌ی طیبه هم که واقعا جوک بود!!! حالش را بردیم!

 
At 9:46 AM, Anonymous Anonymous said...

ندا جان
در مورد پاراگراف آخر حرفت درسته اون شناخت از خدا خيلي سخته ولي نكته سر اينه كه يه جورايي گريزي از اين مسئله نيست !! همه انسان ها براي كمال وجوديشون براي اينكه در ابديت هم همين طور خوشگل و انسان گونه و غرق در لذت ادامه ي زندگي بدن مجبورند كه مراحل كمالشون كه در گرو همون كار سخت (بندگي بي چون و چراي خدا ) هست رو طي كنند.و گرنه بايد آماده ي زندگي ابدي در قالب جماد و نبات و حيوان باشند و قرب ابدي خدا رو هم بي خيال بشن.... كاريش نميشه كرد قوانين و سنن ديگه !! حاكم بر تمام وجود انسان و هستي .اگر بر اساسش رفتار نكني تنها به خودت ضرر رسوندي...

 

Post a Comment

<< Home