Tuesday, November 21, 2006

نمايشگاه كتاب

امروز رفتم نمايشگاه كتاب.آخرين روز نمايشگاه بود.چون اين نمايشگاه كتاب مشهد اصولا هيچ سال چنگي به دل نمي زنه امسال دير رفتم.اونم فقط واسه اينكه حال كرده بودم كتاباي دانشگاه رو با تخفيف بخرم !!
ميگفتم .به قول ما آخر نمايشگاه شيخولانه بود.فكر كنم سه چهارم كتاب هاش كتاباي مذهبي بود.با اينكه من زياد هم از اين قسم كتاب ها بدم نمياد ولي آخراي نمايشگاه ديگه كلافه شده بودم.يه عنوان كتاب خيلي زياد ديده ميشد يعني انتشارات هاي مختلف در سايزها و قطرهاي متفاوت اين عنوان رو چاپ كرده بودن .عنوانش اين بود " احكام ويژه ي بانوان"!!!! وقتي يه نمايشگاه شيخولانه بخواد از قافله ي توجه به موضوعات زنان عقب نمونه نتيجه اش ميشه چاپ كتاب احكام ويژه ي بانوان در مقياس وسيع : ))

مشتري : آقا قرآني كه فقط فارسي باشه ندارين ؟؟
غرفه دار با تعجب : يعني چي ؟؟ يعني عربي نداشته باشه ؟ اون ديگه چي ميشه؟!
منم باهاش موافق بودم قرآن بدون متن عربيش اصلا قرآن نيست.داشتم فكر مي كردم كه اگر اجازه ي يه چنين كاري در سطح گسترده داده بشه در كمتر زماني قرآن هم تا حد نهايت تحريف خواهد شد.چون اعجاز قرآن در مورد قابل تحريف نبودن فقط در مورد كلام عربيش صادق.

يه كتاب مي بينم به اسم صحيفه ي مهديه.به غرفه دار ميگم : اين چيه؟؟ روي جلدشو برام مي خونه ميگه : صحيفه ي مهديه! ميگم اينو كه خوندم يعني توش چيه ؟ راجع به چيه؟؟ ميگه دعاهايي كه امام زمان مي خونه ديگه.ميگم مگه ظهور كرده كه كتابش چاپ شده ؟! مكث مي كنه و جوري كه براش سوال شده يه دونه از كتابو بر ميداره ورق ميزنه بلكه بتونه يه جواب بهتر بهم بده.در نهايت ميگه راجع به امام زمان دييييگه !! برام جالبه كه طرف يه هفته ي داره اين كتابو به هزار نفر مي فروشه ولي يه بار واسش سوال نشده كه ببينه اصلا صحيفه ي مهديه چه صيغه ايه؟! جوري كه من كتابو ورق زدم يه سري دعاهاي معمولي مفاتيح توش بود + زيارت ناحيه ي مقدس كه منتسب به خود حضرت مهدي (عج) ست در سوگ جدش امام حسين (ع).

Thursday, November 16, 2006

راه هاي هر روزه

زير گذر وسلامت عبور....هر روز مجبورم از زيرگذر بگذرم.زيرگذر برام يعني پله ي فراوان كه پايين اومدنش كيف داره ولي بالا رفتنش ....يعني تابلوهاي تبليغاتي قطار شهري كه معلوم نيست كي تموم بشه.... يه مرد واكسي كه هميشه بساطش جلوي زير گذر پهن و يك زن گداي سياه پوش روي پله هاي زير گذر.يه سري بساطي هم هستن ، يكي شون كه فرفره مي فروشه هميشه بيشتر از بقيه توجه منو جلب مي كنه ....سربازي كه توي سرما و گرما بايد بايسته و امنيت رو در اون پايين تامين كنه !! و طبيعتا گذر و گذر و شايد گذار.
بعد پيتزا فروشي .و رديفي از مغازه هاي مختلف و بي ربط به هم.دختري كركره هاي يكي از مغازه ها رو بالا مي كشه !!! مغازه ي كاشي و سراميك ظاهرا و دقيقا در همون لحظه مرد مغازه ي بغلي هم مشغول بالا كشيدن كركره هاي مغازه اش است.(اينم واسه اينكه يه بار كسي فكر نكنه اينجا تبعيضات مبتني بر جنسيت وجود داره !!!!!!!!!) بيليارد ....كافي شاپ..... يه آشپزخونه ........
مي خواستم از گفتن اينا به يه نتيجه اي برسم ولي نمي دونم چرا نشد نتيجه ام رو بگيرم .آخه همه ي اينا براي خودم خيلي معني دار و گاهي زياد به فكر وا ميداره ام ولي نميدونم چرا نشد بگم شون.خب اين مطلب هم اين جوريه ديگه
.

Sunday, November 05, 2006

آزاد يا زيتون؟

امروز بصورت بسيار نادر داشتم يكي از برنامه هاي شبكه ي خبر رو نگاه مي كردم.برنامه اش متعلق به نسل جديد برنامه هاي خبري بود.يه مجري ايستاده ( البته زياد هم تكون مي خورد) كه خبرها رو بصورت غير رسمي مي خونه و يه تلويزيون بزرگ كنارش. طوري كه شما و مجري با هم به قسمت تصويري خبر نگاه مي كنيد.اينكه از نظر ظاهر، از نظر محتوا هم متعلق به بخش هاي تازه يي در حيطه ي خبر بود.يعني پرداختن به حواشي يا همون خبراي حاشيه اي.
حالا از همه ي اينا بگذريم چيزي كه اين وسط توجه منو جلب كرد يه مصاحبه ي كوتاه بود كه با وزير علوم داشت.از وزير علوم در مورد شهريه هاي دانشگاه آزاد سوال شد.(چه سوال تكراري و كسالت آوري؟!) بعد ايشون هم اينطوري شروع كرد: البته ما معتقديم كه دانشگاه آزاد ، شجره ي طيبه يي ست كه پايه گذاري شده است و...... : ))
من كه خيلي خنديدم .نمرديم و معني و كاربرد شجره ي طيبه رو هم فهميديم.خلاصه از اين بعد بدونيد كه دانشگاه آزاد شجره ي طيبه است ! يعني يه چيزي شبيه زيتون و اين جور چيزا !! بدم نيست بهش مياد .از اين به بعد مي تونيد بجاي واژه ي نامانوس دانشگاه آزاد بگيد دانشگاه زيتون !