Monday, February 05, 2007

ابزار رسالت

ديدي يه موقعايي وجود آدم به تمام معنا تنگ ميشه ؟ تنگ....جوري كه انگار هيچ بزرگي و عظمتي توش جا نميشه .نه مي تونه ببخشه ، نه مي تونه بگذره ، نه مي تونه مهرباني كنه ، نه مي تونه حقيقت رو بچشه ، نه مي تونه ....فكر مي كنم توي زبان اصطلاحات قرآن متضاد اين حالت شرح صدر هست .هموني كه موسي به عنوان ابزار اوليه ي رسالتش از خدا مي خواد.يعني وسعت وجودي .و چقدر لذت بخش اون زمانايي كه وجود آدم وسيع.در درجه ي اول واسه خودش بعدش تبعاتش هم واسه بقيه است. وسعت وجودي مثل حس شناور بودن روي آب....سبك....مثل يه جسم نامرئي كه همه چيز ازش مي تونه عبور كنه، بگذره. هيچي توش نمي مونه كه سنگينش كنه.



هر كدوم ما هم رسوليم.رسول به رسالت شخصي خودمون ، پس ما هم به اون شرح صدر نياز داريم.

Monday, January 15, 2007

مي شناسيش؟؟ حتما مي شناسيش

بهش ميگن دنيا.همون كه خوشگل...همون كه ابر و باد و مه و خورشيد و فلكش در كاره ...........
از همون لحظه هاي اولي كه باهاش ارتباط برقرار مي كني به بازي دعوتت مي كنه و اعلام مي كنه كه بازيش قوانين خاص خودشو داره و همچنين بلند اعلام مي كنه كه با قوانين خدا هم كاري نداره.بازي تا وقتي تو قوانين رو قبول نكردي شروع نميشه ولي كافيه چند تا قانون رو بپذيري .از اون به بعد باهات كنار مياد چون مي دونه كه بعد از اين خود بازي تو رو ناگزير از پذيرش باقي قوانين مي كنه. تو با يك پذيرش كوچيك وارد بازي ميشي. يواش يواش براي ادامه ي بازي و براي اون بردي كه تصور مي كني در انتهاي اين بازي وجود داره ميري سراغ قوانين دنيا.حقم داري چون اين بازي كه ساخته ي دنياست فقط با قوانين خودش حل ميشه.و تو هر چقدر هم كه هوشمند باشي مجبوري با قوانين طراح بازي كني .
مگر اينكه از ابتدا اصلا بازي رو نپذيري .كه در اون صورت وضعيتت متفاوت خواهد بود با بازيكنان.


گفتم متفاوت ياد مريم افتادم.حضرت مريم...قرآن توضيح ميده كه اون چطور بازي رو نپذيرفت و از بازي كناره گرفت." اي رسول ما ياد كن در كتاب خود احوال مريم را آن روزي كه از اهل خانه ي خويش كنار گرفته ، به مكاني به مشرق (بيت المقدس) روي آورد/ و آنگاه كه ميان خود و ايشان حجابي افكند ما روح خود را بر او مجسم ساختيم." (16 و 17 سوره ي مريم) . البته فاصله گرفتن مريم در واقع كناره گيري از عرف و عادات مردم بود و اون براي خودش نسبت به روشها و افكار مردمان حجابي قرار داد.

Sunday, December 17, 2006

در وجود به نظاره بنشين

خوشحالم كه حالا مي دونم همه چيز در وجود رخ ميده و همه چيز در وجود ما در دسترس و روشن.خوشحالم كه دنبال نتايج كارهام در آينده يي در مكان و زمان نيستم.يعني مجبور نيستم براي فهميدن خيلي از چيزها منتظر گذشت زمان بمونم تا روشن بشه.همه چيز به وضوح قابل درك.حتي بالاتر از اون ، احتياجي ندارم كه قيامت و آينده يي آنچناني فرا برسه تا دقيقا بفهمم چه كردم ، خوب كردم يا بد؟ درست يا غلط؟ همه چيز در وجود بر پاست.
وجود انسان اونقدرعظيم كه هميشه توش قيامت برپاست بهشت و جهنم و نهايت و غايت برپاست.و لزومي نداره كه جايي در زمان و مكان منتظر اونها باشي.مثلا بعد از مرگ.همه چيز همين جاست در وجود ما.كافيه باهاش ارتباط برقرار كني بعد خودش همه چيز رو به تو نشون ميده ، مثل آيينه يي صادق .خودش تو رو به بهترين راه ها و بهترين كارها هدايت مي كنه.كافيه هر كاري كه مي كني به وجود خودت نگاه كني ببيني چه تاثيري روت داشته.اگه خودت رو گول نزني ، اگه خودت رو بازي ندي تاثير زيباي خوبي ها و كارهاي درست رو در وجودت لمس مي كني و شيريني بهتر از عسل اونها رو با تمام اعضا و جوارحت مزمزه مي كني. همين طور زشتي كارهاي نادرست رو هم با تمام تلخي مي چشي.عقل و شعور انساني قابليت درك و تشخيص همه ي اينها رو داره.
همچنين حركتي كه ما در وجود مي كنيم يعني همون رفتار و اعمال ما مشخص كننده ي سير اتفاقاتي ست كه در آينده براي ما رخ خواهد داد.تاكيد مي كنم سير و سمت و سوي اتفاقات آينده نه دقيقا خود اتفاقات چون آينده كاملا مجهول.علتش هم اين هست كه ما با رفتارهايي كه امروز مي كنيم وجودمون رو به شكل خاصي مي سازيم كه اين شكل اقتضائاتي داره و همين اقتضائات هست كه مسير آينده رو هم براي ما رقم مي زنه.نظام دقيقي بر وجود حاكمه كه تخلفي در اون راه نداره.
اما ارتباط برقرار كردن با اين وجود كمي سخته.بايد صافش كني بايد پاكش كني.هر چي تميزتر باشه بهتر و شفاف تر همه چيز رو نشون ميده .زشتي ها رو و زيبايي ها رو.
البته اين توضيحات به هيچ وجه دليلي بر بي نيازي انسان از كتب و رسل نيست.كتب و رسل نازل شده راه همون پاك كردن وجود رو به ما ياد ميدن و از اين جهت كه ما شديدا بهشون نيازمنديم
.

Sunday, December 10, 2006

صد در صد زنانه

هميشه با دوستان صحبت و آرزوي كارهاي 100% دخترونه رو داشتيم.كاري كه تماما بدست خودمون دخترا انجام بشه.و انگيزه اش عمدتا اين بود كه ثابت كنيم زنان و دختران توانايي انجام هر كاري رو دارند.همچنين دلمون مي خواست ثابت كنيم كه در خيلي از موارد روش هاي زنانه كارا تر از روش هاي هميشگي مردانه است.در كل انگيزه هاي فمنيستانه (!!). كه ظاهرا اين انگيزه ها كافي نبود !!!!
هفته ي پيش ، طي چند روز من شاهد يك كار صد در صد زنانه بودم.كه بدون استثنا تمام دست اندركاران اون زنان و بخصوص دختران جوان بودند.و بدون ترديد مي تونم بگم كه حتي يك مرد هم در روند انجام و اجراي اون كار (كه كار كوچك و ساده يي هم نبود) نقشي نداشت!! اگر قيافه ي اون خانوم ها رو خارج از اون فضا ميديدي هيچ شباهتي به چهره ي معمول فمنيست ها و مدعيان حقوق زنان نداشتند.دختراني با چادرهايي عجيب كه ما اسمشو گذاشتيم چادرعالم بقيه اللهي.(حالا بماند كه اين عالم بقيه اللهي يعني چي و كجا و كي).در كل منظورم چادر هاييست كه چندين برابر چادر هاي معمولي پوشيدگي دارند.
اونجا بود كه احساس كردم، هنوزم انگيزه هاي اعتقادي بسيار قوي تر و پيش برنده تر از باقي انگيزه ها كار مي كنند.اون خانومها به دليل اعتقاداتشون موافق با ارتباط خانوم ها و آقايون نبودند .و چون هدف بزرگي رو در نظر داشتند براي تحقق اون حاضر شده بودند كه تمام مسئوليت هاي كارو خودشون به عهده بگيرند.و بنظر من در نوع خودش كار قابل قبولي رو ارائه كردن.

در حاشيه ي اين مطلب نمي تونم نگم كه چقدر احساس خوبي از بودن در كنار اون آدما (خانوما) داشتم.آدمايي آگاه به حقيقت انساني شون.آدمايي كه گاهي وقتي نگاهشون مي كردي زيبايي هاي خدا رو تو وجودشون ميديدي .(بدون اغراق اينو ميگم.اين حالتي بود كه من بخاطر نميارم قبلا در كسي ديده باشم) آدمايي كه فهميده بودن فقط و فقط بايد آينه يي شد براي نشان دادن اوصاف الهي. نه بازتابي ازخود ، از روزمرگي ، از غير ، از خواسته هاي ديگران.آدمايي كه خودشون رو به عزيزترين انسان هستي فروخته بودن بخاطر همين با اون چادرها خودشون رو از نگاه ديگران مي پوشاندند....................

Saturday, December 02, 2006

عشق شرعي !!

امروز در وبگردي ها گذارم به سايت يكي از مراجع تقليد افتاده بود.داشتم به عناوين سوالات پرسيده شده توسط افراد نگاه مي كردم.عناوين عجيب و غريبي بين عنوان هاي معمول و رايج به چشم مي خورد.مثلا احكام بن كتاب ، رايانه ، رانندگي و ..... و كلا عناويني كه بايد كلي فكر مي كردي تا بتوني حدس بزني چه سوال شرعي ممكنه در اين زمينه ها براي افراد پيش اومده باشه.
اما يه عنوان از همه سوال برانگيزتر و وجودش در اونجا عجيب تر از بقيه بود.عنوان : عشق.من واقعا نمي تونستم بفهمم كه موضوعي كه عمدتا از حيطه ي عقل و استدلال هاي عقلاني خارج چطور ممكن براي بعضي از افراد وارد حيطه ي شرع و فقه بشه. جوري كه سوال شرعي در موردش داشته باشند؟! در حالت معمول عشق يه اتفاق احساسي است كه بدون هيچ گذشته اي صورت مي گيره و تا حدي ميشه شروعش رو ناخود آگاه تصور كرد.تمام مدتي كه صفحه داشت لود ميشد من داشتم به اين موضوعات فكر مي كردم و مشتاقانه منتظر ديدن سوالات شرعي ملت در مورد عشق بودم.
يكي از سوالات اين بود : آيا عاشق دختري شدن حرام است ؟ (!!!!) جواب مرجع تقليد محترم خيلي جدي و معقول بود گفته بود : امر غيراختياري حكم ندارد و بقيه ي جواب...... ولي من دلم مي خواست به اين آدم مي گفتم : حالا كه عاشق شدي .ديگه سوالت واسه چيه ؟ اگه خيلي نگراني،عشقت رو شرعي و رسمي كن و اگه اين كارو نمي توني بكني و در عين حال خدا و قوانينش هم برات خيلي مهمه بي خيال طرف بشو.

چيز مهم تري كه مي خوام بگم همينه كه توي سوالات مختلف به وضوح به چشم مي خورد. اينكه اكثر مردم خودشون حكم اون كارو مي دونند ولي فكر مي كنند كه شايد وقتي سوال كنند قوانين خدا عوض بشه (!) و اونا هم به خدا و هم به خرماشون برسند !!! يعني افراد به شدت تلاش داشتند كه سوالشون رو جوري مطرح كنند كه مرجع تقليد رو وادار به جوابي كنند كه دلشون مي خواد بشنوند !! حتي يه جا خيلي جالب بود .يه نفر اول در مورد اينكه اگر مرد در نماز انگشتر طلاي سفيد به دست كند چه حكمي دارد سوال كرده بود.و بعد كه جواب دلخواهش را نشنيده بود دوباره پرسيده بود كه مي شود در اين يك مورد به يك مرجع تقليد ديگر اقتدا كرد ؟؟؟؟؟؟
من نمي دونم بعضي ها كه از درون هيچ احساس تعلقي به خدا ندارند چه اصراري دارند كه مطابق دستورات اون عمل كنند؟؟؟!!!! من مطمئنم كه اگر كسي از درون و با تمام وجودش خدا رو دوست داشته باشه و بهش اطمينان داشته باشه و بدونه كه اون هيچ وقت اشتباه نمي كنه ديگه براي هر كاري اينقدر چون و چرا نمي كنه.بلكه هر لحظه به سمت شبيه شدن به دلخواه او مي شتابه
.

Tuesday, November 21, 2006

نمايشگاه كتاب

امروز رفتم نمايشگاه كتاب.آخرين روز نمايشگاه بود.چون اين نمايشگاه كتاب مشهد اصولا هيچ سال چنگي به دل نمي زنه امسال دير رفتم.اونم فقط واسه اينكه حال كرده بودم كتاباي دانشگاه رو با تخفيف بخرم !!
ميگفتم .به قول ما آخر نمايشگاه شيخولانه بود.فكر كنم سه چهارم كتاب هاش كتاباي مذهبي بود.با اينكه من زياد هم از اين قسم كتاب ها بدم نمياد ولي آخراي نمايشگاه ديگه كلافه شده بودم.يه عنوان كتاب خيلي زياد ديده ميشد يعني انتشارات هاي مختلف در سايزها و قطرهاي متفاوت اين عنوان رو چاپ كرده بودن .عنوانش اين بود " احكام ويژه ي بانوان"!!!! وقتي يه نمايشگاه شيخولانه بخواد از قافله ي توجه به موضوعات زنان عقب نمونه نتيجه اش ميشه چاپ كتاب احكام ويژه ي بانوان در مقياس وسيع : ))

مشتري : آقا قرآني كه فقط فارسي باشه ندارين ؟؟
غرفه دار با تعجب : يعني چي ؟؟ يعني عربي نداشته باشه ؟ اون ديگه چي ميشه؟!
منم باهاش موافق بودم قرآن بدون متن عربيش اصلا قرآن نيست.داشتم فكر مي كردم كه اگر اجازه ي يه چنين كاري در سطح گسترده داده بشه در كمتر زماني قرآن هم تا حد نهايت تحريف خواهد شد.چون اعجاز قرآن در مورد قابل تحريف نبودن فقط در مورد كلام عربيش صادق.

يه كتاب مي بينم به اسم صحيفه ي مهديه.به غرفه دار ميگم : اين چيه؟؟ روي جلدشو برام مي خونه ميگه : صحيفه ي مهديه! ميگم اينو كه خوندم يعني توش چيه ؟ راجع به چيه؟؟ ميگه دعاهايي كه امام زمان مي خونه ديگه.ميگم مگه ظهور كرده كه كتابش چاپ شده ؟! مكث مي كنه و جوري كه براش سوال شده يه دونه از كتابو بر ميداره ورق ميزنه بلكه بتونه يه جواب بهتر بهم بده.در نهايت ميگه راجع به امام زمان دييييگه !! برام جالبه كه طرف يه هفته ي داره اين كتابو به هزار نفر مي فروشه ولي يه بار واسش سوال نشده كه ببينه اصلا صحيفه ي مهديه چه صيغه ايه؟! جوري كه من كتابو ورق زدم يه سري دعاهاي معمولي مفاتيح توش بود + زيارت ناحيه ي مقدس كه منتسب به خود حضرت مهدي (عج) ست در سوگ جدش امام حسين (ع).

Thursday, November 16, 2006

راه هاي هر روزه

زير گذر وسلامت عبور....هر روز مجبورم از زيرگذر بگذرم.زيرگذر برام يعني پله ي فراوان كه پايين اومدنش كيف داره ولي بالا رفتنش ....يعني تابلوهاي تبليغاتي قطار شهري كه معلوم نيست كي تموم بشه.... يه مرد واكسي كه هميشه بساطش جلوي زير گذر پهن و يك زن گداي سياه پوش روي پله هاي زير گذر.يه سري بساطي هم هستن ، يكي شون كه فرفره مي فروشه هميشه بيشتر از بقيه توجه منو جلب مي كنه ....سربازي كه توي سرما و گرما بايد بايسته و امنيت رو در اون پايين تامين كنه !! و طبيعتا گذر و گذر و شايد گذار.
بعد پيتزا فروشي .و رديفي از مغازه هاي مختلف و بي ربط به هم.دختري كركره هاي يكي از مغازه ها رو بالا مي كشه !!! مغازه ي كاشي و سراميك ظاهرا و دقيقا در همون لحظه مرد مغازه ي بغلي هم مشغول بالا كشيدن كركره هاي مغازه اش است.(اينم واسه اينكه يه بار كسي فكر نكنه اينجا تبعيضات مبتني بر جنسيت وجود داره !!!!!!!!!) بيليارد ....كافي شاپ..... يه آشپزخونه ........
مي خواستم از گفتن اينا به يه نتيجه اي برسم ولي نمي دونم چرا نشد نتيجه ام رو بگيرم .آخه همه ي اينا براي خودم خيلي معني دار و گاهي زياد به فكر وا ميداره ام ولي نميدونم چرا نشد بگم شون.خب اين مطلب هم اين جوريه ديگه
.